نویسنده: سلیمان ذورالفقار نسب




 


چکیده

معمولاً دولتها برای بازبینی عملکرد گذشته خود در راستای توسعه ملی و طرح سیاستگذاری آینده برای ابعاد مختلف جامعه ناگزیرند برآوردی واقع بینانه از راهی که پیموده اند داشته باشند. همین امر بود که برای اولین بار اندیشه شاخصها را در بین دانشمندان علوم اجتماعی و دولتهای غربی بوجود آورد و عملاً خود شاخصها در مسائل اقتصادی ظهور پیدا کردند. اگر چه اندیشه شاخص سازی از علم و فناوری در کشورهای OECD آغاز شد اما بنیاد ملی علوم امریکا پس از ارزیابی های مقدماتی در دهه های 30 و 40 در دهه 50 میلادی ارزیابی علم و فناوری در آمریکا را پایه ریزی کرد و تجربیات آنها زمینه ای برای تهیه دستورالعملهای مشابه در جمع آوری آمار و ارقام مربوط به علم و فناوری در کشورهای اروپایی و سایر نقاط جهان شده است. باید گفت علی رغم انتقاداتی که در اوائل بر شاخص ها وارد بود، همچنان سند محکمی برای بازنمایی عملکرد گذشته دولتها در روند رشد و تکامل ملی و مبنایی برای مقایسه های بین المللی است. در این مقاله مروری است بر چگونگی ظهور شاخصها و نقش آنها در ارزیابی وضعیت علم و فناوری خواهیم داشت و در ادامه اشاره ای کوتاه به تعاریف و کاربرد شاخص و آمار می کنیم.

مقدمه

در دنیای کنونی نقش پژوهش و فنّاوری در توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورها بر کسی پوشیده نیست. کشورهایی که در علم و فناوری نوین پیشقدم بوده اند نه تنها از ارزیابی مستمر شرکت ها و مؤسسات و مراکز علمی خود غافل نبوده بلکه به اتکای ارزیابیهای خردمندانه به راهبردهایی مؤثر برای بهره وری از نیروی انسانی پژوهشگر، افزایش کیفیت تحقیقات و نتایج بدست آمده از آنها و زمینه سازی برای همکاریهای ملی و بین المللی این مراکز دست یافته اند. به احتمال زیاد انگیزه اولین ارزیابی انجام شده در کشورهای مختلف، زاده نوعی حس ناسیونالیستی موجود در ذهن اندیشمندان و محققان این جوامع بوده است. آنها به دنبال درک چرایی و چگونگی حرکت رو به رشد کشورهای دیگر بوده اند. مروری بر سرگذشت ارزیابی علم و فناوری در کشور ایالات متحده آمریکا نشان می دهد که چگونه با همه ی ایرادات اولیه محققان، اندیشمندان و سیاستمداران امریکایی آن را فرصتی مغتنم شمردند و با ارزیابی مستمر عملکرد و وضعیت علم و فناوری در کشور خود توانستند زمینه های رشد و شکوفایی را فراهم کرده و اکنون در این زمینه سرآمد کشورهای دیگر شوند. امیدواریم مروری بر تاریخچه ارزیابی علم و فناوری در کشورهای جهان بتواند اهمیت این موضوع را در پیشبرد اهداف کشورمان ظاهر نماید.

تاریخچه ارزیابی علم و فناوری

دولت امریکا از اولین کشورهایی بود که به ارزیابی علم و فناوری روی آورد. بعد از ارزیابیهای مقدماتی در دهه ی 30 و 40، در اوایل دهه ی پنجاه بنیاد ملی علوم (1) (NSF) عهده دار ارزیابی علم و فناوری شد. در سال 1962، سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی (OECD) با تهیه فهرستی از تعاریف و مفاهیم NSF، دستورالعملی برای جمع آوری آماره های تحقیق و توسعه (R&D) کشورهای اروپایی فراهم کرد و به نوعی تجربیات NSF الهام بخش تهیه منوئل فراسکاتی در 1963 برای جمع آوری آمار و ارقام مربوط به علم و فناوری در کشورهای OECD شد.
در سال 1973، بنیاد ملی علوم آمریکا به ابتکار تازه ای دست زد و شاخص های علمی (2) (SI) را که اولین تلاشها برای توسعه ی شاخص های مؤسسات علمی ایالتی در آمریکا بود، انتشار داد. هدف اصلی این گزارش تعیین نشانگرهایی بود که نقاط قوت و ضعف علم و فناوری در آمریکا را مشخص می کرد و به اصطلاح ظرفیت و عملکرد بخش داخلی [شرکتها و مؤسسات علمی پژوهشی] را در کمک و پشتیبانی به اهداف ملی آشکار می ساخت.
انتشار این شاخص ها توجه جهانی را جلب کرد و چندین کشور و سازمان این شاخص ها را به عنوان الگویی به کار بردند. در سال 1984 سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی (OECD) مجموعه ای با عنوان «شاخص های علم و فناوری» منتشر کرد و در سال 1998 «شاخص های عمده ی علم و فناوری»(3) را جایگزین آن کرد. اتحادیه ی اروپا نیز به پیروی از آن در سال 1994 «گزارش شاخص های علم و فناوری اروپا» را منتشر کرد و به دنبال آن فرانسه و کشورهای امریکای لاتین مجموعه های مشابهی را گزارش کردند. اما عموماً فراموش شده که اندیشه ی شاخص سازی از علم و فناوری در آمریکا ظهور نکرده، بلکه اول بار در OECD ابداع شد. بی شک بنیاد ملی علوم آمریکا به طور قابل توجهی روش جمع آوری داده های علم و فناوری کشورهای OECD را در اوایل دهه ی 60 تحت تأثیر قرار داد ولی باز این خود OECD بود که الهام بخش SI در آمریکا شد. افزون بر این، مباحث مربوط به شکاف بین اروپا و آمریکا در دهه ی 1960 فرصتی به کشورهای سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی داد تا اولین شاخص های جهانی علم و فناوری را ارائه دهند که در بین دیگر شاخص های ارائه شده مورد توجه SI قرار گرفت و ایده ای شد برای بنیاد ملی علوم آمریکا تا علم و فناوری را در ایالات متحده مورد ارزیابی قرار دهند. این مختصر تاریخچه ای بود در مورد ظهور شاخص های علم و فناوری ، اما شاخص ها در طول زمان چگونه تکامل پیدا کردند؟ معنای آن برای دولتها چیست؟ منظور از آمار و شاخص و همچنین تفاوت بین آنها چیست؟

شاخص و آمار؛ تعاریف و کاربرد

آمارها ابزارهایی ریاضی برای پردازش داده های عددی هستند. قبل از کارهای کویت لتز (4) (1796-1874) آمارها ابزاری برای گردآوری اطلاعات عددی بودند و نهایتاً برای محاسبه ی نسبت ها و میانگین ها از آنها استفاده می شد. بعد از کویت لتز آماره های پیشرفته تری (بر اساس اندازه گیریی تغییرات) جانشین میانگین ها شدند. اکثر آماره های دولتی در ابتدا از این نوع بودند و فقط تعداد کل مقادیر و انتشارات را گزارش می کردند و آماره های پیشرفته تر نظیر رگرسیون و هبستگی در آنها جایی نداشت. آمارهای علم و فناوری در اوایل همین راه را پیمودند، اما اندیشه و تصویر شاخص را اول بار دانشمندان علوم اجتماعی و دولت ها بوجود آوردند و خود شاخص ها در دهه ی 1930 در مسائل اقتصادی نظیر رشد، تولید، اشتغال و تورم ظهور پیدا کردند. اولین شاخص های اجتماعی نیز در همین دوران شکل گرفت ولی اصطلاح شاخص تنها در دهه های 1960 رایج شد. جنبش مربوط به شاخص های اجتماعی به طور قابل ملاحظه ای بر رشد آماره های مشابه در علم و فناوری اثر گذاشت. اولین ویرایش شاخص های علمی تحت تاثیر انجمن تحقیقات علوم اجتماعی(5) ( SSRC) که هیأتی بود برای بررسی شاخص های اجتماعی، قرار گرفت. SSRC در سالهای 1974 و 1978 دو کنفرانس را سازماندهی کرد که بانی آن NSF بود و متعهد شد که شاخص های کیفی علم را بهبود بخشد و شاخص های برونداد را بهتر تعریف کند.
اما چگونه می توان بین شاخص و یک آمار ساده تمایز قائل شد؟ نگاهی اجمالی به تعاریف می تواند به این سؤال کمک کند. در سال 1969 ال جانسون رییس جمهور وقت ایالات متحده از گروه بهداشت، آموزش و رفاه درخواست کرد که شاخصها و نشانگرهای مورد نیاز برای مشاهده نمودار پیشرفت اجتماعی را بیابند. گزارش بدست آمده در سال 1970 یک شاخص را اینچنین تعریف کرد:
شاخص «آماری معطوف به پدیده ی هنجاری آشکار است که اختصار و درک و قضاوت عادلانه در مورد شرایط و جنبه های عمده ی جامعه را تسهیل می کند و در همه ی موارد معیاری بلافصل از رفاه می باشد و تفسیری است از اینکه اگر این رفاه به مسیری صحیح سوق یابد در حالی که چیزهای دیگر ثابت نگه داشته شود، اوضاع و احوال مردم بهتر می شود و یا رفاه افزایش می یابد.»
به طور مشابه با تعریف قبل آر پارک(6)، مدیر مرکز هماهنگی تحقیق روی شاخص های اجتماعی(7)، در SSRC شاخص را اینگونه تعریف کرد: « آمارهای سری زمانی که تغییرات ابعاد با اهمیت جامعه را اندازه می گیرند» و در جایی دیگر مشخصاً عنوان کرد: « هدف اصلی از پرداختن به شاخص ها، درک ویژگیهای عمده ی جامعه و چگونگی ارتباط این ویژگیها با یکدیگر و نحوه تغییر آنها در ارتباط با یکدیگر می باشد.» هسته ی اصلی این تعریف آگاهی از تغییرات است. یک شاخص اجتماعی ابعاد یک پدیده را برای درک وضعیت جامعه اندازه می گیرد. ویژگی دوم شاخص این است که می بایست [در زمانهای مختلف] تکرار شوند و به عبارت دیگر برای رفع نیاز [مقطعی] تغییرات را اندازه نگیریم. سوم اینکه شاخص ها معمولاً به عنوان گنجینه ای از آمارها ظاهر می شوند. به این معنی که یک آماره ی تنها به ندرت می تواند به عنوان یک شاخص پایا در نظر گرفته شود.
سرانجام یک شاخص بر اساس یک الگو است به این معنی که هر شاخص معمولاً برای یک اندازه گیری است که در آن بعضی از فرضیه ها، نظریه ها و تئوری ها به طور واضح و صریح آزمون می شود، در حالی که برای داده های صرف فرضیه های زیر بنایی، نظریه ها و تئوری ها معمولاً مبهم باقی می مانند.
پریس(8) همین پیش نیازها را برای شاخص بیان کرد: « برای معنی دار بودن یک آمار [مرتبط با شاخص] باید هر طور شده ساختارهای درونی یا ارتباط آن با دیگر داده ها قابل پیش بینی باشد، به این معنی که باعث ایجاد مجموعه ای از قوانین نسبتاً ساده و بنیادی شود.»
همه ی این ویژگیها در تعاریف OECD که در سال 1976 ارایه شده وجود دارد و بر طبق آن یک شاخص، «مجموعه ای از داده ها است که تلاش های علمی و تکنولوژیک یک کشور را اندازه می گیرد، انعکاس می دهد، نقاط قوت و ضعف آن را اشکار می سازد و ویژگی در حال تغییر آن را به منظور فراهم ساختن پیش آگاهی از وقایع و روندهایی که ممکن است ظرفیتها و قابلیتهای آن را در برآورده ساختن نیازهای یک کشور مورد آسیب قرار دهد، پی گیری می کند.»
به همان شکل انجمن ملی علوم (9) NSB وابسته به بنیاد ملی علوم NSF امریکا خاطر نشان کرد که:
«اهداف شاخص ها، اندازه گیری و انعکاس علم و دانش ایالات متحده، نشان دادن نقاط قوت و ضعف آن و پی گیری ویژگیهای در حال تغییر آن می باشد. شاخص های اینچنینی معمولاً آخرین گزارشات و تحولاتی هستند که می توانند از روندها و حوادثی که ممکن است به ظرفیتهای علمی کشور در برآورده ساختن نیازهای ملی آسیب برساند، پیش آگهی فراهم کند.»

شاخص ها و انتقادات پیرامون آن

کنگره ی آمریکا در سال 1950 با گذراندن قانونی بنیاد ملی علوم (NSF) را ایجاد کرد. تحت این قانون، (NSF) متولی تأمین بودجه ی تحقیقات پایه شد و بنا به درخواست سازمان بودجه(10) نقش سیاستگذاری در امر تحقیقات و همچنین ارزیابی آن را عهده دار شد.
(NSF) بعدها درخواست کرد که به عنوان مرکزی برای ثبت پرسنل فنی و علمی نیز باشد و اداره ای مرکزی برای جمع آوری، تفسیر و تحلیل داده های علمی و فنی در ایالات متحده ایجاد کرد. در سال 1968 کنگره ی امریکا طی ابلاغی صریح از (NSF) خواست تا موقعیت و چگونگی علم و فناوری در ایالات متحده را گزارش کند.
NSF نقش خود را در ارزشیابی، به عنوان جمع آوری کننده و نشر اطلاعات آماری به خوبی ایفا کرد و اظهار نظرهایی راجع به زمینه ها و شرایطی که برای پیشرفت علوم مطلوب بود، منتشر کردند. در اوایل 1953 که اولین تحقیقات پیمایشی در R&D صورت گرفت، NSF اعلام کرد:
«در این گزارش هیچ کوششی برای پیشنهاد یک سیاست کلی به عمل نیامده است. اما اطلاعاتی واقعی از کیفیت توسعه بوسیله ی این مطالعه فراهم شده که می تواند پایه های اولیه ی تدابیر و سیاستگذاری ها شود.» به سرعت افرادی که خارج از NSF بودند از این برداشت قیم گونه ی NSF ارائه دادند. ای. تی. واترمن(11) اولین مدیر NSF همیشه از این سازمان در مقابل این گونه انتقادات دفاع می کرد و مهمترین استدلال وی این بود که: « غیرواقع بینانه است انتظار داشته باشیم یک هیأت فدرال [NSF ] برای همه ی عملکردهای سازمانهای دیگر تصمیم گیری کند.» با وجود این SI [اولین گزارش علم و فناوری آمریکا] نتیجه ی این انتقادات و دستورالعملی جدید برای دولت شد.
در سپتامبر 1970 نیکسون از اداره علم و فناوری (12) ( OST) و رئیس کمیته ی مشاوره ی علمی(13) (PSAC) درخواست کرد هر سال در ماه می گزارشی در مورد وضعیت و چگونگی علم و فناوری ارائه دهند. این درخواست در حقیقت تذکری به بنیاد بود که به طور کامل به وظایف خود عمل نکرده است. افزون بر این کنگره آمریکا در سال 1976 درخواستی مشابه ارائه داد. انجمن ملی علوم نیز به دو سازمان فوق الذکر پیوست و در ماهیت آن گزارشی سالانه، تجدیدنظر کرد. نتایج این مطالعات دو گزینه بود؛ یکی انتشار گاهنامه ای رسمی در سیاستگذاری که مستقل از گزارشات سالانه بود و دیگری گزارش سالانه که شامل داده های خط پایه در هر سال و همچنین فصولی که وضعیت و چگونگی علوم را ارزیابی می کرد.
در فوریه 1971 NSB مباحثی راجع به توانایی های بالقوه گزارش SI و مصوب شدن «توسعه منظم داده ها و اطلاعات در رابطه با وضعیت و چگونگی شاخص ها و همچنین تکرار گزارشات سالانه بر اساس این داده ها و اطلاعات» ارائه داد و در پایان یک کمیته ویژه به ریاست راجروی هینز(14) یکی از اعضاء بنیاد، رئیس دانشگاه کالیفرنیا و رئیس کمیسیون مشورتی آموزش آمریکا پایه گذاری شد. کمیته در ابتدا به فکر تهیه فهرستی طولانی (تقریباً پنجاه مورد) از شاخصها و سپس تقسیم بندی آنها به طبقه هایی نظیر، برونداد علمی، فعالیتها، آموزش علوم، نیروی انسانی و سپس درجه بندی شاخص ها بر اساس مقیاسی از یک تا پنج بود. تا ژانویه 1972 کارها خیلی پیش رفته و بنیاد تصمیم گرفت که پنجمین گزارش سالانه ی خود را بر اساس شاخص های علمی گزارش کند. بنیاد در ماه مارس شاخص های پیشنهادی را مورد بازبینی قرار داد و در سپتامبر یک پیش نویس از گزارش ها برای اظهار نظر پخش شد.
آخرین گزارش در نوامبر به وسیله ی قانون لازم الاجرا و به تصویب رسید. همچنین برای بازبینی و بررسی به اداره علم و تکنولوژی (OST)، سازمان مدیریت و برنامه ریزی (OMB) (15) و سازمانهای دیگر رفت و در ماه سپتامبر 1973 SI رسماً به کنگره ایالات متحده ی آمریکا فرستاده شد.
یک ماه بعد بنیاد یازده هزار نسخه از آن را تهیه و منتشر کرد بعلاوه آن را تحت پوشش خبری مطلوبی قرار داد. وجهه و شهرت SI دوباره در سال 1982 هنگامی که کنگره قوانین NSF را اصلاح کرد و تنها گزارش دوسالانه از شاخص های علمی را خواست، به اثبات رسید.
بر طبق اظهار نظر سی. فالک(16)، فردی که چهره ی اصلی پشت SI بود، موفقیت این سند به خاطر پنج ویژگی بود: اول اینکه همه ی آمارهای پراکنده را تنها در یک کتاب جمع آوری کرد.
دوم علم و فناوری را عمدتاً از طریق نمودار مورد بحث و بررسی قرار داد تا عدد و رقم.
سوم شامل نکات برجسته و مختصری در مورد تصمیم گیری و سیاستگذاری بود.
چهارم تحلیل های بسیار مختصری داشت همانطور که خواهیم دید این فلسفه ی NSF بود. بعلاوه پرسنل NSF به دایره ی حسابداری عمومی(17) (GAO) اعتراف کردند که؛ «هدف اصلی این گزارش ها تأکید بر کمیت داده ها بوده و به هیچ وجه هدف ارزشیابی یا ارزیابی نداشته است».
و سرانجام اینکه هر ویرایش SI معمولاً حاوی چیزهای جدیدی در مورد اطلاعات و شاخص ها بود.
SI همچنان بوسیله ی NSB برای پاسخگویی به احکام و دستورات کنگره برنامه ریزی می شد و ارزیابی های مرتبی از علم و فناوری در کشور آمریکا انجام می داد. به عنوان مثال در سال 1976 هینز 6 هدف و عملکرد را برای SI مشخص کرد که باید مد نظر قرار گیرد:
1- بررسی و بازبینی چشمگیر از رشد و روند مؤسسات علمی از جمله انجام مقایسه ای بین المللی.
2- ارزیابی و برآورد عملکرد آنها در تأثیرگذاری بر روند علمی در حال و آینده.
3- ایجاد یک سیستم ارزیابی منظم و جامع از علم در امریکا
4- ایجاد مکانیزمهای جدید برای هدایت و رهبری علم و فناوری در سطح ملی
5- تشویق به کمی کردن ابعاد کلی تدابیر علمی به منظور بهبود در تصمیم گیری های R&D در بین مؤسسات فدرال و دیگر نهادها
6- تشویق دانشمندان علوم اجتماعی برای روشن شناسی پژوهش در شاخص های علمی و همین طور در محدوده های مهمتری نظیر سیاستگذاری های ملی
حتی با چنین رویکرد مثبتی از سوی SI همه ی شخصیتها راضی و موافق نبودند. کارمندان دولت به همراه دانشگاهیان در گردهماییها و اجتماعات بحث های انتقادی زیادی راجع به این اسناد و مدارک ارائه دادند.
انتقادات اصلی آنها متمرکز بود بر:
1- «اصالت عمل(18)» SI ( به گفته ی دایره حسابداری عمومی)، به معنی گرایش به استفاده از داده های موجود به جای ارائه دادن یک مدل یا الگویی روشن که مبنای اندازه گیری از علم و فناوری باشد. در طول سالهای 1976 در جلسات رسیدگی به SI در کنگره ، آر. آیرز(19)، معاون رئیس جمهور در روابط بین المللی علم و فناوری این دیدگاه را به صورت زیر خلاصه کرد. «شمارش تعداد جوایز نوبل کار آسانی است، اما چرا شما آنها را جمع آوری می کنید، هیچ نمی دانیم چون معنای دیگری دارد»
یکی از انتقادات مهم GAO این بود که: « زمانی این ملاکها انتخاب شدند که اکثر داده ها و ارقام در دست NSB بود.»
البته این طبیعی بود که گزارش اولیه ی SI عمدتاً بر اساس یک رویکرد عملگرایانه باشد و شاخص ها را از داده های در دسترس که اهمیت یا ارزش آنها مورد تردید باشد، استخراج کند. این رویکرد محدودیت بررسی علم و فناوری را نیز در برمی گیرد و منجر به طرح و ایجاد شاخص هایی می شود که فرضیه های زیر بنایی آنها یا کم اهمیت و یا نامعتبر است اس. کوزنس(20) رویکردی را به وجود آورد که در هر ویرایش از گزارش SI شاخص های جدیدی را اضافه کنند.
2- مدل درونداد / برونداد در جایی که درونداد و برونداد با هم مرتبط می شوند به بدی نشان داده شده است: به عبارتی دیگر SI فاقد یک الگوی یکپارچه است که ارتباط بین علم، فناوری، اقتصاد و جامعه را به طور معنی دار نشان دهد و بتوان از ارتباط بین این مقوله ها آگاه شد. این محدودیت زیادی برای یک مدل درونداد برونداد است. در این رویکرد علم و فناوری به عنوان منابع ورودی هستند و نتایج حاصل، از یک «جعبه ی سیاه (21)» [منظور همان گزارش SI است] خارج می شود و تأکید بر دروندادها (هزینه ها و پرسنل) برای تعیین خروجی و نتایج، به عنوان مدلی غیرصریح از ارزیابی علم و فناوری، درست نیست.
3- عدم وجود نسبی یک تحلیل از روندهای درازمدت و ایراد سخنانی که از لحاظ سیاسی بی طرفانه است: « این سیاست بنیاد است که داده ها را به زبان خودشان تفسیر کنند.»
در حالی که SEI (22) [همان گزارش ارزیابی مورد بحث و مجادله است یعنی SI ] یک مرجع آماری عالی است، اما از لحاظ تعیین خط مشی متن آن بی اثر است، متن آن خارج از ارزیابی های تجاری و بازرگانی است و از لحاظ گستره ی اطلاعات و سازماندهی، اطلاعات را جدا جدا انتقال می دهد تا اینکه یک بررسی اجمالی و ترکیبی داشته باشد.
4- نگاه NSF به جهان: « موضوعاتی که از نظر NSF جالب بوده برای گنجانده شدن در گزارش تقدم بیشتری داشته و موضوعاتی که مد نظر دیگر مؤسسات بوده در این گزارش اولویتی نداشته اند «همچنین این انتقاد مطرح است که بیشتر اطلاعات مربوط به تحقیقات دانشگاهی است، مقدار کمی از اطلاعات مربوط به تحقیقات بنیادی در صنعت است و قسمتی جزئی از داده های درونداد (هزینه ها و پرسنل) مربوط به تحقیقات دولتی است»
5- عدم توجه به جزئیات در روش شناسی پژوهش: «مشکلات رایج در تحلیل داده ها، فقدان توجه به چگونگی جمع آوری داده ها با توجه به محدودیتهای آن و به طور کلی ساختار خطای نمونه گیری، انتخاب، اندازه گیری و دستکاری های بعدی(23) است.
SI در طول سالهای بعد رشد محتوایی قابل ملاحظه ای پیدا کرد. در حالی که در ویرایش سال 1972 حاوی 93 صفحه و 112 جدول بود این تعداد در سال 1989 به 177 صفحه و 258 جدول افزایش یافت و از سال 1987 شاخصهای علمی و مهندسی (SEI) نامیده شد. SEI در ویرایش سال 2000 برای اولین بار بصورت دو جلد انتشار یافت و شاخص ها هم در تعداد و هم در پوشش دهی ابعاد بیشتری از علم و فناوری را مورد بررسی قرار داد از جمله؛ منابع، نیروی کار، عملکرد اقتصادی، نتایج و ارزیابی ها، ثبت علمی و اعطای درجه، مقالات علمی، انتشارات، ارجاعات و همکاریهای تکنولوژیک و بین المللی.

نتیجه:

با نگاهی کوتاه به شاخص های R&D کشورهای پیشرفته چه در زمینه های کمی و چه در زمینه های کیفی متوجه می شویم که این کشورها به پشتوانه ی نیروی انسانی لایق و فراهم کردن زمینه های لازم برای بروز خلاقیت افراد توانسته اند. سهم بسیار عمده ای در تولید علم و فناوری جهانی داشته باشند و با توجه به اینکه یک پنجم جمعیت جهان را دارا هستند اما %97 از هزینه های R&D را متقبل شده اند و با برنامه ریزی های کلان و درازمدت سعی در تسخیر جهان دارند. در این راستا اهداف اتحادیه ی اروپا برای رهبریت S&T شایسته سالاری اروپا در جهان و اقتصادی پویا بر مبنای علم تا سال 2010، بازسازی ساختار R&D اروپا به صورت یک واحد تحقیقاتی اروپایی و همچنین افزایش تخصیص پول از GDP تا 3 درصد برای R&D تا سال 2010 می باشد و همراه این سیاستگذاریها، متدهای کمی و کیفی بسیار قوی برای ارزیابی فعالیتهای خود تدارک دیده اند که به پشتوانه ی دسترسی به آمارهای به روز این امر امکانپذیر می شود.
یونسکو با توجه به کشورهای تازه صنعتی شده، معیارهایی را به عنوان شاخصهای وضعیت تحقیق و توسعه ملی قرار داده است. به عنوان مثال سطح مطلوب هزینه ای که یک کشور در حال توسعه باید به تحقیق اختصاص دهد 1/5 درصد از تولید ناخالص ملی (GNP) است و در هر یک میلیون نفر جمعیت باید 380 دانشمند وجود داشته باشد. اکثر کشورهای در حال توسعه پایین تر از این استانداردها می باشند. این کشورها برای درجا نزدن و حتی برگشت به سطوح پایین تر نیازمند تجدید نظر در برنامه های خود هستند ساختار نیروی انسانی خود را از نو تعریف کنند ارزیابی های کمی و کیفی مداومی از برنامه های خود داشته باشند، و در سیاستگذاریهای کلان نقاط ضعف و قوت خود را پیش بینی کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1-National Science Foundation
2-Science Indicators
3-Main Science and Technology Indicators
4- Quetlets
5-Social Science Research Councls
6-R.parke
7-Center for Coordination of Research on Social Indicators
8-Price
9-National Science Board
10-Bureau of Budget
11-A.T.Waterman
12-office of science and technology
13-Presidents Science Advisry Commitee
14-Roger W. Heyns
15- Office of Management and Budget
16-C. Falk
17-General Accounting Office
18-Operationatism
19-R.Ayres
20-S.Cozzens
21-Black Box
22-Science and Engineering Indicators
23-Subsequent handeling

منابع تحقیق:
1- Benoit Godin (2001) The Emergence of science and Technology indicators: why
did gorenments supplement statistics with indicators? Ost canada paper no.g(2001)
2- Duan ahlton and Geoff (2003) The us –Es Race for leadership of S&T: qualitative
and quantitative
Indicators. Internation technology research Institute
3- Merl Tan and Marlene Ferido(2003) public understanding of reserch in
developing countries: challenges and opportunities
4- R.D.shelton , J.B Mooney, Jr.Geoffrey M. Holdridge(2000) American leadership
of science and Technology: Reality or Myth? Loyola college, 4501 N.Baltimore

منبع مقاله : هیئت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی شورای عالی انقلاب فرهنگی، ویراستار: دکتر محمد حسین دیانی،